چرا صنعت فولاد ایران باید به اعماق، فناوری و کیفیت روی بیاورد؟



چرا صنعت فولاد ایران باید به اعماق، فناوری و کیفیت روی بیاورد؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

همین سال گذشته بود که همایشی با نام توسعه متوازن و پایدار صنعت آهن و فولاد ایران در اصفهان برگزار شد، در این همایش حرف‌ها و سخنان بسیاری پیرامون اهداف این صنعت، نیازها و ابزارهای نیل به اهداف عظیم فولادی ردوبدل شد از ضرورت توجه به تامین مواد اولیه، فولاد سبز، رفع موانع صادراتی و فناوری‌های سطح بالا و مانند آن، در همین حال صحبت از تحقق ظرفیت تولد 55 میلیون تنی محصولاتِ فولادی در افق 1404 به میان آمد و قس علی لهذا، درست یک سال بعد عنوان چنین همایشی به تاب‌آوری در زنجیره آهن و فولاد تغییر کرد که همان زمان در گزارشی که دنیای اقتصاد آن را منتشر کرد، فرود سخت در جاده تاب‌آوری را برای نشان دادن پارادایم شیفت فولادی به کاربردم تا نشان دهم آمال دیروز چگونه در فقدان نقشه راه و واقع‌نگری در کنار تغییر شرایط عمومی کشور می‌تواند متفاوت از امروز باشد. 

بااین‌حال گزارش پیش روی شما، قصد ندارد به مباحثی همچون کاهش مصرف ظاهری فولاد، ناراضی بودن مصرف‌کننده و فروشنده انرژی در حوزه صنعت فولاد یا بلای قیمت‌گذاری دستوری بپردازد، بلکه مساله ای عینی با چشم‌اندازی میان‌مدت را بررسی می‌کند که اصلِ ظرفیت تولیدی فولاد در کشور را تهدید می‌کند و آن تهدیدِ تامین مواد اولیه است. 

بنا بر آماری که کارشناسان حوزه فولاد اعلام می‌کنند، برای تولید هر تن فولاد، به یک و نیم کنستانتره و گندله نیاز است که با توجه به تولید بیش از 30 میلیون تن فولاد خام در حال حاضر بیشتر از 45 میلیون تن کنستانتره و گندله باید مصرف شود، از سوی دیگر کل ذخایر سنگ‌آهن ایران از 3.3 میلیارد تن تا 5 میلیارد تن برآورد شده که عیاری از 50 تا 72 درصد دارد و حدود 100 میلیون تن آن برداشت می‌شود که در صورت تحقق هدف 55 میلیون تنی به گفته اسماعیلی رئیس سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات کشور (در سال 1403) برای ده سال با برآورد 3.3 میلیارد تنی و در صورت ادامه روند فعلی و احتساب 5 میلیارد تن ذخیره (مگنتیت و هماتیت با عیار 50 تا 72 درصدی مجموعا) حدود 25 تا 30 سال تا اتمام ذخایر معدنی سنگ‌آهن فاصله وجود دارد. 

از سوی دیگر تولید هر تن فولاد مساوی است با جابجایی حدود 4 تن مواد اولیه که پراکندگی ناهمگون مراکز تولید فولاد در کشور در صورت واردات سنگ‌آهن (فعلا واردات سنگ‌آهن خام نزدیک به صفر است) ممکن است هزینه‌های حمل‌ونقل بالایی را به تولیدکنندگانی که بالاتر از نوار میانی شمال- جنوب ساخته‌شده یا در جوار خطوط راه‌آهن نیستند تحمیل کند. 

همه این‌ها به‌جز مسائلی همچون تحریم‌ها، چالش‌های ارزی و ناترازی های انرژی است که در جای خود چالش‌های فراوانی برای صنعت فولاد کشور به وجود آورده‌اند. درنتیجه این پرسش مطرح می‌شود که در برابر سناریوهای آینده‌نگرانه چگونه می‌توان آینده محتملِ اتمام ذخایر در دسترس و افزایش هزینه‌های تولید را با آینده مطلوبی که در آن علاوه بر ذخایر داخلی توان استفاده اقتصادی از واردات مواد اولیه و توزیع مناسب برخوردار باشد، عوض کرد؟ 

برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید چشم‌انداز تولید فولاد در کشور را از نو بررسی کرد، آیا تولید 55 میلیون تن عددی منطقی است و پرسش دیگر این‌که تا کجا می‌توان بر روی منابع وارداتی سنگ‌آهن (معمولا چین) متکی بود و اگر هزینه استخراج ذخایر داخلی از نقطه مطلوب عبور کرد، چه راهکاری باید در پیش گرفت؟ 

در پاسخ به پرسش نخست ابتدا باید اشاره کرد هدف تولید 55 میلیون تن فولاد خام، تنها یک هدف کمّی نیست؛ بلکه آزمونی برای آینده صنعتی ایران است چراکه با اتمام ذخایر سطحی و پرعیار سنگ‌آهن، مسیر کنونی دیگر پاسخگو نیست و مقصد را باید گذاری سه‌گانه از کمیت به کیفیت، از سطح به عمق و از روش‌های سنتی به معدنکاری هوشمند جستجو کرد. 

کاوش در اعماق بیشتر: یک اجبار استراتژیک 

باید در ابتدا به الزامات غیرقابل‌اجتناب اشاره کرد، واقعیت زمین‌شناسی نشان می‌دهد ذخایر سنگ‌آهن با عیار بالا و قابل‌استخراج به روش روباز (مانند چغارت، بخش‌هایی از چادرملو و گل گهر در یک یا دو دهه) در حال اتمام هست و آینده درگرو بهره‌برداری از ذخایری است که در عمق بیش از ۲۰۰ تا ۵۰۰ متر قرار دارند. 

 از منظر سخت‌افزاری، معدنکاری عمیق هزینه‌های نجومی در پی دارد، انتقال از معدنکاری روباز به زیرزمینی، مستلزم سرمایه‌گذاری کلان در حفاری تونل‌ها، سیستم‌های نگهداری سنگ، تهویه صنعتی، آب‌کشی و تضمین ایمنی است. هزینه استخراج هر تن سنگ‌آهن از اعماق می‌تواند چندین برابر استخراج روباز باشد.

بدون فناوری‌های پیشرفته، هم‌زمان با افزایش عمق، عیار سنگ معمولاً کاهش‌یافته و هزینه‌های فرآوری برای رسیدن به عیار مطلوب افزایش پیدا می‌کند و به‌عبارت‌دیگر چنین عملیاتی بازده نزولی دارد. 

در همین حال کاوش در اعماق، انتخاب لوکس یا نظریه‌ای غیرکاربردی نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای بقای زنجیره فولاد است. این اما امر بدون جذب سرمایه‌گذاری عظیم و دسترسی به فناوری‌های روز، غیراقتصادی و پرخطر خواهد بود. 

تکیه‌بر کیفیت و ارزش‌افزوده بالاتر: تنها راه نجات اقتصادی 

آنچه معمولا در اخبار و گزارش‌های اقتصادی از صنایع فولادی به چشم می‌آید بیشتر تولید میلیون‌ها تن شمش فولادی خام است، محصولی اگر به محصولات نهایی باارزش پایین تبدیل شود، نه‌تنها درآمد ارزی چندانی ایجاد نمی‌کند، بلکه کشور را به صادرکننده‌ای آسیب‌پذیر در برابر نوسان قیمت‌های جهانی تبدیل می‌کند. 

پس راه‌حل کجاست؟ برای گذار ایمن ازآنچه فرود سخت در جاده تاب‌آوری نام‌گرفته به‌جای افزایش کمّی محض، استراتژی باید بر تولید محصولاتی متمرکز شود تا برای مثال وابستگی صنایع داخلی (مانند خودروسازی) را کاهش یابد، همچنین محصولاتی تولید شود که قابلیت رقابت در بازارهای جهانی را داشته باشد. (مانند ورق خودرو، فولادهای ضدزنگ، محصولات پوشش‌دار) 

البته این مسیر یک حسن دیگر هم دارد، به بیان ساده تولید فولاد باکیفیت، خود نیازمند سنگ‌آهن و آهن اسفنجی (DRI) باکیفیت‌تر است و اثری دومینو وار ایجاد می‌کند این امر، کل زنجیره ارزش—از معدن تا فولادسازی—را به سمت استانداردهای بالاتر سوق می‌دهد و بهره‌وری را افزایش می‌دهد. 

 معدنکاری هوشمند، پاسخی که هنوز عملیاتی نشده 

معدنکاری هوشمند (Smart Mining) پاسخ فناورانه به چالش‌های هزینه و ایمنی در اعماق است. این مفهوم فراتر از اتوماسیون ساده یا روش‌های دهان‌پرکنی است که توسط برخی توصیه می‌شود، در توضیح باید گفت معدن‌کاوی هوشمند ابتدا شامل دیجیتال‌سازی و داده‌کاوی، نصب حس‌گرها برای پایش لحظه‌ای سلامت ماشین‌آلات، ردیابی مواد اولیه و بهینه‌سازی مصرف انرژی می‌شود 

 علاوه بر آن استفاده از کامیون‌ها، مته‌های حفاری و لودرهای خود ران در محیط‌های زیرزمینی خطرات انسانی را کاهش داده و بهره‌وری را در نوبت‌های ۲۴ ساعته افزایش می‌دهند، برای 24 ساعته کردن معدن، دوقلوی دیجیتالی موردنیاز است که اصطلاحا (Digital Twin): نامیده می‌شود و شامل ساخت مدل دیجیتال دقیق از معدن برای شبیه‌سازی عملیات و پیش‌بینی نتایج قبل از اجرای طرح‌های پرهزینه است. 

 معدن کاری هوشمند در ایران البته حرکتی است که تازه آغازشده و محدود به شرکت‌های بزرگ است و باید شتاب بیشتری بگیرد چراکه شتاب‌گیری در هوشمند سازی، نه‌تنها هزینه‌های استخراج از عمق را کنترل می‌کند، بلکه ضریب ایمنی و بازیابی مواد معدنی را به‌شدت افزایش می‌دهد. 

سناریوهای احتمالی و گزینه مطلوب 

باید اعتراف کرد با در نظر گرفتن متغیرهای کلان اقتصادی، فناوری و سیاسی، سه سناریوی محتمل برای آینده صنعت فولاد ایران قابل ترسیم است. 

در اولین سناریوی اول که محتمل به نظر می‌رسد مسیر کنونی با اصلاحات جزئی ادامه پیدا می‌کند، دولت و بخش خصوصی، باوجود چالش‌ها، با استفاده از راه‌حل‌های کوتاه‌مدت (مانند واردات موقت سنگ‌آهن، استفاده از ماشین‌آلات دست‌دوم و اعطای مشوق‌های محدود) سعی در حفظ سطح تولید فعلی و رشد اندک دارند. 

 در پیش‌بینی حرکت به سمت اعماق، کند و پرهزینه خواهد بود و تمرکز اصلی بر تولید فولاد خام و محصولات پایه باقی می‌ماند هرچند هوشمند سازی به‌صورت جزئی و در شرکت‌های پیشتاز پیگیری می‌شود. 

 درنتیجه این سناریوی محتمل که همراه با برداشت سالانه بیش از 150 میلیون تن سنگ خواهد بود رقم 55 میلیون تن ممکن است در یک مقطع کوتاه‌مدت و با فشار بر ذخایر موجود محقق شود، اما پایداری و سودآوری این تولید تضمین‌شده نخواهد بود. صنعت فولاد در معرض تهدید دائمی شوک‌های قیمت انرژی و نوسانات جهانی قرار دارد. 

 سناریوی ممکن؛ شکستن بن‌بست‌های کلیدی 

 اما آنچه آینده را جذاب می‌کند، امکان تحقق سناریوهای متفاوت است، به نظر می‌رسد امکان دارد با بهبود نسبی در روابط بین‌المللی یا اتخاذ سیاست‌های داخلی بسیار کارآمد، بخشی از موانع سرمایه‌گذاری و فناوری مرتفع شوند 

 درنتیجه سرمایه‌گذاری مشترک بیشتر و شرکت‌های بین‌المللی با فناوری و سرمایه، برای توسعه معادن عمیق وارد می‌شوند و زمینه برای جهش فناوری با دسترسی به ماشین‌آلات پیشرفته و نرم‌افزارهای مدیریت معدن فراهم خواهد بود و توسعه متوازن با سرمایه‌گذاری هم‌زمان در فرآوری سنگ‌آهن کم‌عیار و تولید محصولات نهایی باارزش آغاز می‌شود.

درنتیجه سناریوی ممکن، صنعت فولاد نه‌تنها به تولید 55 میلیون تنی می‌رسد، بلکه قادر خواهد بود این تولید را با سودآوری مناسب و در بازه‌ای طولانی‌مدت حفظ کند. این سناریو، نیازمند اراده‌ای قوی برای اصلاحات ساختاری است. 

 مسیر مطلوب؛ تحول بنیادین و عبور از مدل سنتی 

بهترین حالت که البته فعلا با احتمال کمی می‌توان آن را مطرح کرد تدوین یک استراتژی ملی هماهنگ در صنعت فولاد است که بر اساس آن صنعت فولاد کشور بتواند خود را حول محور «اقتصاد چرخه‌ای» (Circular Economy) و «معدنکاری هوشمند یکپارچه» بازتعریف ‌کند. 

 در این استراتژی می‌توان فرهنگ داده محوری به معنای داده‌کاوی و هوش مصنوعی در تمام مراحل، از اکتشاف تا تولید را در مقام تصمیم‌ساز قرارداد و بازیابی حداکثری از باطله‌های قدیمی معادن و سرباره کوره‌های فولاد به‌عنوان منبع جدید مواد اولیه هم در نظر گرفته شود. 

 از سوی دیگر جهان شاهد استفاده از انرژی سبز است، پس واحدهای DRI و فولادسازی به‌تدریج به سمت استفاده از انرژی‌های تجدید پذیر (خورشیدی، بادی، کشند و بیوگاز) و هیدروژن سبز حرکت کنند تا هم هزینه انرژی را کنترل کرده و هم از فشار تحریم‌ها بکاهند. 

و در کنار آن‌ها اکوسیستم نوآوری تقویت شود و مراکز تحقیق و توسعه (R&D) خصوصی-دولتی، بر روی فناوری‌های بومی معدنکاری عمیق و فرآوری تمرکز ‌کنند. 

 درنتیجه این سناریو، ایران به یک قدرت فولادی با‌کیفیت، کم‌هزینه و دوستدار محیط‌زیست تبدیل می‌شود و 55 میلیون تن در این مدل، نه یک هدف نهایی، بلکه نتیجه طبیعی یک صنعت پیشرفته و پایدار خواهد بود. 

چه بادید کردِ دوباره! 

صنعت فولاد برای حرکت از سناریوی «محتمل» به سمت سناریوی «مطلوب»، نیازمند یک نقشه راه عملی است و طی آن بازنگری در حکمرانی انرژی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است که در آن به‌جای قیمت‌گذاری دستوری، باید به سمت «قراردادهای بلندمدت انرژی باقیمت‌های شفاف و قابل پیش‌بینی» برای صنایع معدنی حرکت کرد چون مهم‌ترین عامل برای جذب سرمایه‌گذار است. 

 ایجاد صندوق توسعه فناوری معدن و فولاد هم پیشنهاد مکمل این نقشه راه است، صندوق یادشده می‌تواند با درآمدهای صنعت، به شرکت‌های حاضر در زنجیره ارزش، وام‌های کم‌بهره برای هوشمند سازی و نوسازی تجهیزات اعطا کند. 

در همین حال سیاست‌گذاری مبتنی بر ارزش‌افزوده را نباید فراموش کرد اعطای معافیت‌های مالیاتی و عوارض ترجیحی باید به واحدهایی مشروط شود که محصولات نهایی با ارزش‌افزوده بالا تولید می‌کنند و نه صرفاً تولیدکنندگان فولاد خام! 

 تسهیل سرمایه‌گذاری خارجی هدفمند از موارد مهم و ضروری دیگر است تا به‌جای جذب عمومی سرمایه، مدل‌های مشارکتی جذابی برای توسعه معادن عمیق خاص و انتقال فناوری‌های کلان طراحی و عرضه شود. 

 تقویت پیوند دانشگاه و صنعت که البته همین امروز هم از سوی برخی شرکت‌های مهم فولادی مانند فولاد مبارکه دنبال می‌شود را نباید رها کرد، بر این اساس تعریف پروژه‌های ملی برای دانش‌بنیان کردن بخش‌هایی از فرآیند معدنکاری و فولادسازی، مانند ساخت حس‌گرها یا توسعه نرم‌افزارهای مدیریت معدن مناسب به نظر می‌رسد. 

از انتخابِ سخت گریزی نیست 

چنانکه راهبردهای توسعه متوازن بدون در نظر گرفتن اصل توازن بخشی، به فرودی سخت در جاده تاب‌آوری کشانده شد، شرایطی به وجود آمده که صنعت فولاد کشور در آستانه یک گذار تاریخی قرار دارد. انتخاب بین سناریوها، یک انتخاب فنی نیست، بلکه یک انتخاب استراتژیک است. ادامه وضعیت موجود، صنعت را به ورطه تکیه‌بر ذخایر در حال اتمام و روش‌های ناکارآمد می‌راند. در مقابل، شجاعت برای سرمایه‌گذاری روی اعماق، فناوری و کیفیت، نه‌تنها از بی‌استفاده ماندن ظرفیت‌های ساخته‌شده با سرمایه‌های ملی جلوگیری می‌کند بلکه جایگاه ایران را به‌عنوان یک‌قطب صنعتی پایدار در منطقه تضمین خواهد کرد چراکه با بازنگری در اهداف، روش‌ها و راهبردها امکان تحقق این چشم‌انداز وجود دارد، اما مسیر آن از دل یک تحول ساختاری می‌گذرد.

 

تماس با مشاور مالیاتی
0910 621 5010


منبع