حساسیت هایی که در نماینده، روشنفکر و مردم نیست
«نفتی بودن» هم مانند دود سیاه بر تمام حرکات و سکنات ما نشسته است، بی آن که خود حس کنیم. وقتی تعدادی از نمایندگان مجلس استرالیا از نخست وزیر رسماً پرسیدند که چرا میز جلسه اتاقش را تغییر داد و چه مصلحتی سبب شد که یک میز خوب را عوض کند، این پرسش برای ما عرف نیست. نه فقط نمایندگان مجلس ما چنین حساسیتی ندارند، این چنین حساسیت و پرسشگری در میان روشنفکران، اندیشمندان، کنشگران اجتماعی و مردم عادی ما نیست.
چرا رویکرد «استیو هانکه» برای مهار تورم کشور نشدنی است؟ برای پاسخ، لازم است ویژگی های تورم را در کشور از دیدگاه سیستمی بشناسیم:
– تورم موضوعی است که غبارش بر همه کس و همه چیز می نشیند، به عبارت دیگر، تورم موضوعی «کلان مقیاس» است. در ایجاد تورم، عامل (factor) های بسیار دخالت دارند. برخی از این عوامل، «اَبَرعامل» (meta-factor) اند، یعنی در درون خود عوامل پایین دست عدیده دارند. به برخی از این «اَبَرعامل» های مربوط به تورم اشاره می شود:
– سیاست گزاری، تصمیمات و اقدامات داخلی و خارجی حکومت بر تورم اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد. مثلاً ممکن است تصویب یک قانون جدید، اعلان جنگ و صلح، حتی قهر و آشتی بین یک حکومت با حکومت دیگر موجب افزایش یا کاهش یا تورم شود.
– طیف رنگین از دخالت عوامل انسانی بر تورم اثر می گذارد. این دخالت ها گوناگون است. در یک سر این طیف، دخالت گروه های دارای قدرت و ثروت است که با ثروت اندوزی بیشتر و در کشور ما با کسب رانت های شگفت (مانند ماجرای چای دبش) موجب تورم می شود. در سر دیگر این طیف، دغدغه ها، رفتارها و بازتابهای مردم عادی و محرومان از ثروت و قدرت که نگران سرپناه و نان شب اند، با روی آوردن به انواع روش های حفظ خویش در برابر فقر نیز موجب افزایش تورم می شوبد. یعنی بازتاب روانی مردم هم بر تورم مؤثر است.
– زیرساخت های کلان کشور بر تورم اثر می گذارد. برای نمونه، در این سال ها نسبت هزینه های جاری به عمرانی دولت در حدود ۹ بر یک است. به زبان ساده، اگر دولت یک دیوار آجری به طول یک متر در جایی بسازد که هزینه ی تمام شده اش ۱۰۰ واحد پولی باشد، ۱۰ برای قیمت زمین و آجر و ۹۰ واحد پولی برای دستمزد، مدیریت، رفت و آمد و غیره هزینه می کند. جالب این است که در گزارش برخی از شهرداری ها دیده ام که مدعی اند که با همان ۱۰۰ واحد پولی ۱۸ متر دیوار می سازند (یعنی نسبت هزینه جاری به عمرانی ۵/۰ است). حتی اگر گفته شود که گزارش آن شهرداری ها ۵۰ درضد خطا دارد، دولت یک متر دیوار می سازد و برخی شهرداری های مدعی ۹ متر!
نمونه ی دیگر، سیاست های مالیاتی کشور ممکن است بر تورم اثر بگذارد. در حدود نیمی از درآمدآفرینان کشور یا از پرداخت مالیات معاف اند و یا اصلا مشمول مالیات نیستند، دولت اگر همین درآمدهای مالیاتی را می داشت، می توانست کمتر پول چاپ کند.
– وضعیت کشور دچار تغییر و تحول مستمر است. یعنی وضعیت کشور متغیر و دینامیک است. این را می توان از خبرساز بودن کشور در مقایسه با بسیاری از ۱۹۴کشورهای دیگر مثلا مالزی یا هلند یا اندونزی دریافت. متأسفانه این تغییر و تحولها و خبرساز بودن، نماد ثبات و توسعه نیست، بلکه در درون و بیرون به عنوان ناپایداری به شمار می آید و عمدتا اثر نامطلوب بر تورم می گذارد.
– نفتی بودن کشور موضوعی است که بسیاری از مبارزان و کنشگران در گذشته به آن کمتوجهی کردند. «نفتی بودن» هم مانند دود سیاه بر تمام حرکات و سکنات ما نشسته است، بی آن که خود حس کنیم. ما دچار سیاست نفتی، اقتصاد نفتی، فرهنگ نفتی، حرکات و سکنات نفتی و حتی شخصیت نفتی هستیم. وقتی تعدادی از نمایندگان مجلس استرالیا از نخست وزیر رسماً پرسیدند که چرا میز جلسه اتاقش را تغییر داد و چه مصلحتی سبب شد که یک میز خوب را عوض کند، این پرسش برای ما عرف نیست. نه فقط نمایندگان مجلس ما چنین حساسیتی ندارند، این چنین حساسیت و پرسشگری در میان روشنفکران، اندیشمندان، کنشگران اجتماعی و مردم عادی ما نیست.
این ویژگی در فرد، «اخلاق نفتی» است و در جامعه، «فرهنگ نفتی» است. این همان خاک مرده ی «نفتی بودن» است که بر همه ما ریخته اند و به نوعی «بیحسی نفتی» یا «بیهوشی نفتی» ایجاد کرده است؛ سیاست، اقتصاد، فرهنگ و روان فردی و جمعی ما عمیقاً به آن مبتلا است و اصلاً احساس بیماری نمی کنیم. با چند ماه زندگی در بطن جامعه ی غیرنفتی، «بیهوشی نفتی» مانند مستی از سر می رود و یک چند خمار زندگی واقعی روی می نماید. نفتی بودن کشور در مقایسه با سایر کشورها، مانع بزرگی در برابر شدنی بودن توسعه و نیز نشدنی بودن چاره ها برای مهار تورم است (در این باره خواهم نوشت).
جمع بندی
– تورم موضوعی واقعی و برآیند ابرعامل های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، انسانی و فیزیکی دخیل است.
– ابرعامل های تورم در یک شبکه ی درهم تنیده، اثرگذاری و اثرپذیری می کنند (این تعریف وضعیت پیچیده است).
– افزایش حجم پول یکی از عوامل تبعی افزایش تورم است.
– برای تشبیه، کشور مانند یک بیمار، دچار تب شدید بر اثر عفونت تورم مخرب است که در صورت بی مهار شدن، خطر مرگ دارد. هر روز حجم پول مانند غدد چرکین افزایش می یابد و عفونت فراگیرتر می شود. وقتی عفونت نباشد، غدد چرکین هم نخواهد بود. ولی غدد چرکین، پدیدآورنده ی عفونت نیست، بلکه نشانه ی عفونت است، مانند حجم پول و تورم، هر دو ناشی از مشکلات ساختاری، کارکردی، ایمنی و پایداری کل بدن است.
ممکن است گفته شود که درست است که افزایش حجم پول خود ناشی از مشکلات بنیادین و اجتناب ناپذیر است، ولی نه مثلاً خلق پول به میزان ۶ همت (هزار میلیارد تومان) در ۲۴ ساعت. یعنی می توان کمتر پول چاپ کرد ولی چنین نمی کنند. حتی اگر این گفته درست باشد، چاپ پول بیشتر یکی از عوامل از انبوه عوامل تورم زا است.
– برگردیم به پرسش آغازین، «چرا راه حل استیو هانکه برای مهار تورم کشور نشدنی است؟». راه حل پیشنهادی هانکه به افزایش غده های چرکین حجم پول می پردازد و به ساختارها و سازوکار سیستم پدیدآورنده افزایش حجم پول نمی پردازد. به عبارت دیگر، پیشنهاد هانکه «تک عاملی» (single factor) است. در این میان یک خطای منطقی بسیار رایج در اظهارات هانکه است و آن خطا بین دلیل (sign) و علت (cause) است. دود، دلیل آتش است، علت آتش نیست. افزایش حجم پول، «دلیل» تورم است، «علت» تورم نیست.
– در سال ۱۹۶۸ وست چرچمن، یکی از پیشگامان و اعاظم علوم سیستم ها، در کتاب کلاسیک «رویکرد سیستم ها» (Systems Approach) ادعا کرد که چاره های «تک عاملی» برای موضوع های واقعی «کلان مقیاس» نشدنی است. درهمان کتاب، این ادعا را برای رفع مشکل «رفع گرسنگی» در جهان آزمود و با نشدنی بودن آن را نشان داد.
*عضو هیات علمی دانشگاه امیرکبیر
بیشتر بخوانید:
کسانی می خواهند گاو اردک بزاید
همه می بازیم با دروغ و فریب و بی انصافی
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است
استالین و پژوهش های جانبدارانه
راهحل نظریهپرداز توسعه دانشگاه جان هاپکینز برای تورم ایران
۲۱۶۲۱۶